نگاهی به پدیده ازدواج مردان نروژی با زنان آسیایی

زیرآسمان نروژ: اگر در نروژ برای مدتی طولانی زندگی کرده باشید، قطعا بارها شاهد این صحنه بوده اید که در سطح کوچه و خیابان مردان نروژی زیادی را دست در دست همسران آسیایی خود-عمدتا تایلندی یا فیلیپینی-خوشحال و خندان ببینید و شاید هم با طبیعی خواندن این اتفاق به سادگی از کنار آن گذشته باشید اما شاید هم کمی بیشتر تامل کرده باشید و در خلوت خود از خودتان پرسیده باشید که آیا دلیل خاصی برای این پدیده می تواند وجود داشته باشد؟

واقعیتی که وجود دارد این است که این پدیده خیلی هم اتفاقی نیست و می تواند به دلایل مختلف فرهنگی و اجتماعی رخ داده باشد. برای یافتن این ریشه ها کمی باید به عقب بازگشت و نگاهی موشکافانه تر داشت. توضیح اینکه مطالب زیر صرفا بیانگر نظرات شخصی نگارنده این مطلب است و هرگز جنبه عمومی ندارد.

نگاهی به ریشه های این پدیده

۱- نقش استقلال فردی از زمان کودکی درعدم وابستگی (بویژه اقتصادی) زنان به مردان برای تشکیل خانواده

در حالی که در بیشتر جوامع آسیایی، استقلال مالی یا اقتصادی زنان از مردان کمتر اتفاق می افتد وعموما فرهنگ مردسالارانه رواج بیشتری دارد و حتی در برخی کشورها که با حکومت های دینی و مذهبی اداره می شوند، پشتیبانی قوانین دولتی از حقوق مردان بسیار چشمگیرتر از حقوق زنان است و حقوق زنان در بسیاری موارد مدنی پایمال و حتی نادیده گرفته می شود، از آنسو در نروژ همانند بیشتر کشورهای اروپایی، زنان از حقوقی برابر یا با مردان در بیشتر عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار هستند و عموما از سنین نوجوانی از خانواده خود استقلال عاطفی و اقتصادی می یابند و خیلی زود به کمک حمایت های دولتی در مکانی جدا از خانواده بصورت مستقل زندگی مجردی و روی پای خود ایستادن را تجربه می کنند. امری که به خودی خود می تواند موضوعی بسیار مطلوب و مفید برای شکل گیری عزت نفس فردی و تصمیم گیری منطقی بر اساس تجربیات شخصی یک فرد از مشکلات زندگی روزمره اش قلمداد شود.

۲- افزایش سطح انتظارات زنان نروژی از مردان با افزایش موج فمینیسم یا زن سالاری

اما افزایش روند استقلال اقتصادی زنان نروژی در زندگی و افزایش میزان مشارکت زنان در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی پا به پای مردان نروژی در کنار اشتیاق و آزادی انفرادی برای تجربه کردن چالش های رنگارنگ در زندگی موجب شده است که از طرفی احساس وابستگی زنان نروژی به وجود مردان برای گذران زندگی روز به روز کمرنگتر شود و رابطه های طولانی مدت مشترک زیر یک سقف در قالب روابط پارتنری یا دوست پسر/دوست دختری بجای ازدواج های رسمی شکل بسیار متداول تری بخود بگیرد تا جایی که در دهه های اخیر، روند رو به رشد استقلال های فردی افراد در جامعه نروژ بطور غیرمستقیم و یا خواسته یا ناخواسته موجب تقویت فعالیت های فمینیستی و افزایش سطح انتظارات زنان نروژی از شریک زندگی ایده آل شان شده است. امری که به مرور زمان موجب شده است از موضوع مطلوب برابری جنسیتی تا حدودی سوءاستفاده شود تا جایی که برخی از مردان نروژی به تدریج به سمت زنان شرقی -که عموما دارای احساسات گرمتری در روابط هستند و در عین حال در مقایسه با زنان نروژی از گرایش های بلند پروازانه و کمال گرایانه ی کمتری برخوردار هستند-گرایش بیشتری پیدا کنند.

البته طرح این موضوع به این معنا نیست که فراوانی این پدیده در حدی ست که مردان نروژی به ندرت با زنان هموطن خود ازدواج می کنند اما اگر کمی ریزتر شویم متوجه می شویم که خصوصیات فردی در اینگونه ازدواج ها و یا رابطه های طولانی مدت بدون ازدواج با خصوصیات فردی ازدواج های به اصطلاح «وارداتی» که در بالا به آن اشاره شد تفاوت های بنیادی آشکاری دارد.

بطور مثال، در یک رابطه طولانی معمول، یک مرد نروژی ایده آل در نگاه یک زن نروژی مردی ست که عموما بایستی از تمامی جوانب مردی کامل باشد. مردی که به زن و آزادی هایش احترام کامل بگذارد و آنرا محدود نکند اما در عین حال در زندگی مشترک یک تصمیم گیرنده هم باشد البته تا جایی که خانم خانه هم با نظر وی موافق است، مردی که در کارهای روزمره خانه از جمله آشپزی و نظافت پا به پای زن کار کند و از فرزندان نگهداری و مراقبت کند اما در عین حال خیلی هم مرد خانه و به اصطلاح خودمان «زن ذلیل» نباشد، مردی که اندامی عضلانی و سکسی داشته باشد اما درعین حال زمان و پول زیادی را صرف زیبایی ظاهری خود نکند و یا به اصطلاح «متروسکشوال» نباشد، مردی که به حریم شخصی افراد احترام بگذارد و به اصطلاح «جنتلمن» باشد اما در عین حال خشن نباشد و کمی اهل لاس زدن هم باشد و خیلی به اصطلاح «نرم» نباشد و غیره…

  واقعیت غیرقابل انکار این است که در بیشتر موارد، یافتن مردی با تمام این خصوصیات فردی همزمان در یک مکان و در قالب یک پکیج یا بسته بندی شسته و رفته، کمی دورشدن از واقعیت های روح زندگی را در ذهن تداعی می کند. قطعا در اینکه ذات انسان بطور معمول کمال گراست و همواره به دنبال یک آرمان بزرگ و یا یک پدیده ایده آل در زندگی حرکت می کند شکی نیست و قطعا واژه ی «غیرممکن» در بسیاری موارد برای انسان معنایی ندارد اما بایستی متوجه این نکته بود که همه چیزهای خوب و خواسته های شخصی ایده آل ما، همیشه در یک زمان و در یک مکان و مهمتراز آن بدون هیچ حرکت ، تلاش، درک و تعاملی اتفاق نمی افتد و معمولا قرارهم نیست اینگونه اتفاق بیافتد و به قول معروف روزگار چنین قولی به کسی بدهد بلکه  یک رابطه بیشتر از آنکه با شمارش نقاط تفاهم بین زن و مرد ارزش گذاری شود، حاصل درک و شناخت درست از نقاط اختلاف بیشمار بین زن و مرد (در هر دو بعد فیزیکی و روانی) و پذیرش آنها در همان مراحل اولیه آغاز رابطه است.

یک رابطه برد- برد

از آنسو، برخی از زنان آسیایی- که عموما از سطح تحصیلات عالیه دانشگاهی برخوردار نیستند- با آرزوی تغییر و تحول و ارتقای سطح کیفی زندگی شان واز جمله رسیدن به آزادی های اجتماعی بیشتر و امکان اشتغال و کمک مالی به خانواده شان، ازدواج با یک مرد اروپایی را همیشه در سر می پرورانند، بدین شکل با شور واشیاق خاصی تمام احساسات و عشق خود را نسبت به همسران نروژی خود نثار می کنند و ازهمان ابتدا با آشپزی، خانه داری و بچه داری در کنار یک رابطه جنسی مطلوب، زمینه های کافی برای یک زندگی ایده آل را برای شریک زندگی خودشان فراهم می کنند. امری که عموما به سرعت با روحیات عموما سردمزاج برخی از مردان نروژی سازگار می شود و انگیزه های گاه خفته آنها را برای تشکیل زندگی، ازدواج و داشتن فرزند بیدار می کند. گرچه، گروه های فمینیستی این عده از مردان را عموما برده داران جنسی از نوع پیشرفته امروزی می دانند.

اما از سویی دیگر، برخی زنان آسیایی- که عموما دارای تحصیلات عالیه دانشگاهی هستند- انگیزه های دیگری از تمایل به شکی گیری این روابط دارند. آنها در درجه نخست می دانند که احترام و حقوق فردی و اجتماعی آنان بعنوان زن در یک رابطه با مرد نروژی پایمال نمی شود و آنها از فرصت های برابر اجتماعی برای رشد در یک جامعه آزاد برخوردار می شوند. بطور مثال، بر خلاف فرهنگ رایج در برخی کشورهای شرقی که تمایل  و انعطاف پذیری کمتری نسبت به موضوع  کار و مشارکت اقتصادی زنان در جامعه را دارد، زنان آسیایی این گروه مطمئن هستند که هرگز این چالش را در آینده تجربه نخواهند کرد و در همه حال به حقوق آنها احترام گذاشته می شود.

اما نه همیشه برد- برد

اما با اینکه بیشتر این روابط یا ازدواج ها که عمدتا از راه اپلیکیشن های آنلاین دوست یابی یا در جریان سفرهای گردشگری برون مرزی آنها در زمان تعطیلات تابستانی اتفاق می افتد، عموما ازدواج هایی «شاد و موفق» لقب می گیرد اما تعداد روابط یا ازدواج هایی که بدین شکل خیلی زود منجر به جدایی هم می شود هم کم نیست و می تواند دلایل بسیار متنوع و مختلفی داشته باشد.

مثلا اینکه مشخص شود نیت اولیه از تشکیل رابطه یا ازدواج، چیزی بغیر از یک رابطه صرفا عاشقانه و احساسی بوده باشد و یا مشکل حادی در تفاهم فرهنگی بین دو طرف رابطه آشکار شود و یا مشخص شود که خیانتی در رابطه رخ داده است و یا به هر دلیل دیگری که برای رابطه یک مرد نروژی با یک زن نروژی هم می تواند صادق باشد. اما بایستی به این نقطه تفاوت این نوع روابط هم توجه داشت که گاهی مشاهده می شود که با وقوع جدایی یا طلاق همسران آسیایی- به دلیل بی اعتبار شدن اجازه اقامت شان- آنها یا مجبور به ترک نروژ و بازگشت به کشورشان می شوند که در صورت داشتن فرزند مشکلات عاطفی زیادی را برای فرزندان خود  نیز بوجود می آورند.

از آنسو، برخی از مردان نروژی (که عموما مردانی هستند که از مناطق خلوت و روستایی نشین نروژ به شهرها مهاجرت کرده اند) که پیش از آن در مقابل زنان نروژی عموما به نوعی مجبور بودند از ابهت و شکوه مردانگی خود کمتر مایه بگذارند و ازخود انسانهایی غیرسلطه گر، سازگار و تابع شرایط موجود بسازند با اینگونه روابط یا ازدواج ها شرایط را برای نمایش بیشتر خصوصیات مردانه و سلطه طلب خود آماده تر می بینند اما گهگاه مشاهده می شود که زیاده روی در بروز این خصوصیت موجب می شود که به اصلاح همسران آسیایی حتی در صورت مشکلات حاد زناشویی بخاطر ترس از دست دادن اقامت و یا پشتوانه عاطفی، اجتماعی و اقتصادی مجبور به تحمل ادامه زندگی تحت این شرایط شوند اما در بیشتر موارد مشاهده می شود که نهایتا پس ازچند سال زندگی مشترک و یا دریافت اقامت دائمی یا گذرنامه نروژی از آن رابطه به سرعت خارج  می شوند. از آنسو، در بسیاری موارد نیز حتی مشاهده می شود که مرد فقط و فقط به دلیل اینکه با وقوع طلاق، ثروتش که عموما بیشتر از زن است بصورت مساوی تقسیم می شود، ادامه رابطه را به جدایی ترجیح می دهد و زن نیز به دلایل مشابهی که در بالابه آنها اشاره شد برای سالها در آن رابطه باقی می ماند. بنابراین، دلایل و ریشه ها می توانند بسیار متنوع و متفاوت باشند.

ته نوشت

چیزی که بدیهی ست این است که هر چقدر احترام، گذشت، درک و شناخت متقابل از خصوصیات اخلاقی فردی و عشق ورزیدن به یکدیگر- بویژه در بالا و پایین های زندگی روزمره- می تواند عامل مهمی برای تداوم یک زندگی مشترک باشد،- به همان اندازه و شاید هم بیشتر- کمال گرایی کورکورانه و یا افزایش سطح انتظارات بدون هیچ منطق و شناختی از روحیات و توانایی های طرف مقابل می تواند یکی از مهمترین عواملی باشد که مانع از تداوم یک زندگی مشترک شود. نکته ای که شاید در کنار سایرعواملی که در بالا به آنها اشاره شد موجب شده است که فضا برای تشکیل زندگی های مشترک مردان نروژی با زنان آسیایی و از آنسو افزایش زندگی های مشترک زنان نروژی با مردان انگلیسی، دانمارکی و سوئدی بیش از پیش به چشم آید.

 پیوندهای مربوط:

آشنایی با قوانین و حقوق متارکه و طلاق در نروژ

صفحه اینستاگرام «زیرآسمان نروژ»

برگردان فارسی، نگارش، تهیه و تنظیم: زیرآسمان نروژ

درصورتی که قصد به اشتراک گذاری این مطلب را دارید، لطفا مطلب را بدون ذکر منبع در جایی کپی نکنید. هرکدام از ما با رعایت حقوق نویسنده می توانیم به غنای فرهنگ «کپی رایت» در ایران کمک کنیم.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.